معنی نوعی تیزاب

حل جدول

نوعی تیزاب

نیتریک اسید


تیزاب

اسید

اسید نیتریک

جوهر شوره


تیزاب صنعتی

نیتریک اسید


تیزاب آزمایشگاهی

‌اسید

لغت نامه دهخدا

تیزاب

تیزاب. (اِ مرکب) آبی زبان گز. تیزابه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


نوعی

نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.

فرهنگ عمید

تیزاب

مایعی بی‌رنگ و تندبو که فلزات را (غیر از طلا و برخی فلزات کمیاب دیگر) حل می‌کند. در طب و صنعت به کار می‌رود. استنشاق بخار آن خطرناک است، تندآب، اسیدنیتریک، اسیدازتیک، جوهر شوره،
* تیزاب سلطانی: (شیمی) مخلوط اسیدنیتریک و اسیدکلریدریک که می‌تواند طلا و طلای سفید را حل کند،

فرهنگ معین

تیزاب

(اِمر.) اسیدنیتریک، مایعی است بی رنگ و تندبو. همه فلزات غیر از طلا را آب می کند. اگر با اسیدکلریدریک آمیخته شود، تیزآب سلطانی می شود که طلا را هم آب می کند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

تیزاب

اسید نیتریک، جوهر شوره

واژه پیشنهادی

تیزاب

اسید

اسید


مخترع تیزاب سلطانی

جابر بن حیان

فرهنگ فارسی هوشیار

نوعی

نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری

معادل ابجد

نوعی تیزاب

556

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری